اولش داغ بودم نفهمیدم که دریاتر شدند
چشمه چشمان من کزگریه زیباتر شدند
آمدی شیرین کنی خود را و فرهادت مرا
کوه ها از تلخیت هی تاب فرساتر شدند
در نبودت این همه تنهایی و غم به کنار
زخـم های کهنه ام بـا رفتنت واتر شدند
گریه ازچشمم ببرد سو وشدم یعقوب تو
گرگ های غم هم هارو بی پرواتر شدند
سهم من ازعشق جززخم وجزماتم نبود
شاعران هم حال ما دیدند ونیماتر شدند
حافظ و سیگار آوردم،حافظ جان مادرت!
گونه ی من هیچ ؛ چشم شعرهاتر شدند
( دلخون )
نظرات شما عزیزان:
shadi 
ساعت17:44---6 شهريور 1391
khorshid 
ساعت20:56---5 شهريور 1391
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من/ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت.......مرسی زیبا بود
سارا 
ساعت14:25---18 مرداد 1391
سلام دوست عزیز !
غزل زیبایی بود و از خوندنش لذت بردم ؛ اما اگه کمی تو وزن و کمی هم تو محتوا دقت کنین خیلی بهتر میشه .
شاد باشین .
پاسخ:سلام . با تشکر از انتقاد شما. تغییراتی ایجاد کردم. امیدوارم بهتر شده باشد.
فردا 
ساعت18:54---14 مرداد 1391
اون جمله ی بالای وبلاگ از صادق هدایت نیست؟!
پاسخ: بله دوست عزیز . از خود مرحوم صادق هدایته
Mohsen 
ساعت17:10---9 مرداد 1391
پاییز 
ساعت17:01---9 مرداد 1391
من این جا نیت می کنم
تو آنجا فال بگیر
قرآن
حافظ
یا قهوه
فرقی نمی کند
فقط بگو "خوب" می شود
یا "خوبتر" ؟